۲۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۷
کد خبر: ۷۵۸۹۶۹
یادداشت؛

اصحاب‌الفیلِ مدرن و عبدالمطلب‌های دوران 

اصحاب‌الفیلِ مدرن و عبدالمطلب‌های دوران 
حالا علم و دانشگاهی که محور استعمار پنهان بوده و «اصحاب‌الفیل» جدید را به دور خودش جمع کرده بود، به محلّی برای اعتراض به ستم و حفاظت از انسانیت تبدیل شده است.

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، خداوند متعال در سوره «صد و پنجم» وقتی می‌خواهد سپاه ابرهه را معرفی کند، از آنها به «اصحاب‌الفیل» تعبیر می‌کند. انگار فیل، محور بوده و لشگر به تبع او شکل گرفته و انسان‌ها را صحابی خودش کرده است. گویا همگی به امید آن فیل بودند که دور هم جمع شدند و به خودشان جرأت نابودی کعبه دادند. تاریخ ـ وقتی در بیان مشکل‌گشای جعفربن‌محمد (ع) آمده ـ هم همین را تایید می‌کند: «آن فیل را به همه‌ی زینت‌های زیبا آراسته بودند و خرطوم‌هایش با انواع درّ و گوهر، جواهرنشان و مرصّع شده بود و ابرهه با آن فیل، به پادشاهان زمین مباهات می‌کرد.» با قدرتی که ابرهه برای خود می دید و بهترین ابزار را بدست آورده بود، باید آن را بکار می‌گرفت تا توازن قدرت بین «حبشه و یمن و روم مسیحی» با «حجاز و مکّه‌ی ابراهیمی» را تغییر دهد و محوریّت «خانه‌ی خدا» در بین اعراب را از بین ببرد.

حتی وقتی خدا صحنه را مدیریت کرد تا با مصادره‌ی آن گلّه‌ی شتر، ابرهه در برابر عبدالمطلب ـ «آیه‌ی انسانی خدا» در برابر «قدرت مادّی اهل دنیا» ـ قرار گیرد، باز هم دستور داد تا فیل بزرگش را بیاورند تا عبدالمطلب را بشکند. اما این هیبت نورانیِ نواده‌ی ابراهیم بود که ابرهه را شکست: «پس به صورت عبدالمطلب نگاه کرد و زیبایی و نور جمالش او را شگفت زده کرد و وقتی فهمید پدران او هم چنین جمالی داشته‌اند، گفت: شما از نظر فخر و شرف، بر پادشاهان فائق شده‌اید.» بعد سریعاً خودش را جمع کرد و به عبدالمطلب پیشنهاد مذاکره داد تا با بدون جنگ و با کمترین هزینه، مکّه را از دور خارج کند. اما عبدالمطلب از شترانش گفت و نشان داد که وارد بازی قدرت مادّی نمی‌شود و «امنیت کعبه» را با فروش «مرکزیت و تقدس مکّه» تاخت نمی‌زند. غضب بود که وجود ابرهه را فراگرفت و دستور داد پیرمرد را به مکه برگردانند و حمله را آغاز کنند. آنجا فیلی مانده بود که هر چقدر «مایه‌ی مباهات بر قدرتمندان دنیا» شده بود، به همان میزان در اجبار عبدالمطلب به «مذاکره با دشمن توحید» شکست خورده بود. 

اما معجزه‌ای که از نور پیامبر برمی‌خاست به همین جا ختم نشد؛ که امتداد پیدا کرد. عبدالمطلب در راه بازگشت و در نزدیکی حریم حرم، با فیل هم‌صحبت شد و سوال‌های سهمگینی از او پرسید: «آیا می‌دانی چرا تو را به اینجا آورده‌اند؟ فیل سرش را تکان داد که نه! عبدالمطلب گفت: تو را آورده‌اند تا خانه‌ی پروردگارت را نابود کنی. آیا چنین خواهی کرد؟ فیل سرش را تکان داد که نه!»

 وقتی صدای توحید در فطرتِ طبیعت پیچید، هر چقدر تلاش کردند تا فیل را از هر یک از ورودی‌ها وارد حریم حرم کنند، می‌نشست و وارد نمی‌شد و هر گاه رهایش می‌کردند، هروله‌کنان از حرم دور می‌شد. افتضاح را نمی‌شد رها کرد و معجزه باید نابود می‌شد: «پس به فیل حمله بردند و آن را قطعه‌قطعه کردند.» شاید اصلا خدا بخاطر این اسم سوره صد و پنجمش را «فیل» گذاشته که ابرقدرت‌ها گرچه باور نکنند اما بدانند که چطور مبهوتِ قدرت خدا خواهند شد. یعنی خدا با عبدالمطلب‌اش، محور قدرت و تکیه‌گاه توانِ کفار را به بزرگترین معجزه توحید تبدیل کرد و فقط وقتی این اتمام حجت بزرگ رقم خورد و سپس انکار شد، «ابابیل» در افق مکّه آشکار شدند. همان موقع بود که عبدالمطلب پسرش عبدالله را صدا زد و گفت: به بالای کوه برو و به طرف دریا نگاه کن و خبر بده که چه می‌بینی...

چند قرن از دوران «استعمار سخت» گذشته است و اما ابرهه‌های مدرن پس از آن، به «علم جدید» و «تسخیر طبیعت» رسیدند و توانستند سلاح‌ها و جنگ‌افزارهای جدید بسازند و با تکیه بر آنها، سرزمین‌ها و منابع ملت‌ها را درو ‌کرده و از هند و آسیای غربی تا افریقا و امریکای لاتین را به بند استعمار و اشغال بکشند. حالا چند دهه است که تغییر رویّه داده‌اند و سراغ «تحول نرم‌افزاری» رفته‌اند و همان ظلم‌ها را پیچیده کرده‌اند و به «علوم اجتماعی و انسانی» تعمیم داده‌اند و با فرموله‌کردن «ادبیات توسعه» در «دانشگاه‌ها»، نیروی انسانی جدید تربیت می‌کنند. پس دیگر به زحمت «استعمار علنی» نمی‌افتند و فرمانداران نظامی منصوب نمی‌کنند بلکه با تربیت تحصیل‌کردگان بومی که ظاهراً منتخب مردم هستند، منابع و منافع ملت‌ها را به تاراج می‌برند و «استعمار پنهان» را رقم می‌زنند.

اما «و مکروا مکر الله» این بار اراده الهی بر آن تعلق گرفته است که با انقلاب اسلامی و به دست امام خمینی، دندان فاسدِ ترس از ابرقدرت‌های مادی و ابزار پیچیده‌شان را از دهان ملت ایران و امت اسلام کشیده و در برابر استعمار پنهان طوفان‌الاقصی‌ای رقم زده است که رژیم جعلی اسرائیل همان دست غاصب آمریکایی در منطقه را به اوج عصبانیت برساند و وحشیانه‌ترین آدم‌کشی‌ها را جلوی چشم بشریت بیاورد و به همه بفهماند که ابرهه‌های مدرن، روی حیوانات درنده را هم سفید کرده‌اند.

 حالا علم و دانشگاهی که محور استعمار پنهان بوده و «اصحاب‌الفیل» جدید را به دور خودش جمع کرده بود، به محلّی برای اعتراض به ستم و حفاظت از انسانیت تبدیل شده است. همان‌هایی که باید فرمول‌ها را یاد می‌گرفتند و ظلم پیچیده را به جهان صادر می‌کردند و به لطائف‌الحیل، فلسطین‌ها را همانند لقمه‌ی چربی در دهان اسرائیل‌ها می‌گذاشتند، در برابر ظلم عریان فریادگر شده‌اند. حالا وجدان عمومی در دانشگاه‌های دشمن بیدار شده و موقع آن است که همانگونه که امام راحل فرموده بود، صدای توحید در گوش فطرت بپیچد و همانند عبدالمطلب، سوال‌های سهمگین بپرسد و با ابزار قدرت کفر، به تخاطب و گفتگو بنشیند و تبدیل آن به قدرت اسلام را آغاز کند:

 «جوانان عزیز دانشجو در ایالات متّحده‌ی آمریکا! شما اکنون در طرف درست تاریخ ایستاده‌اید. شما اکنون بخشی از جبهه‌ی مقاومت را تشکیل داده‌اید، و در زیر فشارِ بی‌رحمانه‌ی دولتتان مبارزه‌ای شرافتمندانه را آغاز کرده‌اید. جبهه‌ی بزرگ مقاومت در نقطه‌ای دور، با همین ادراک و احساسات امروز شما، سالها است مبارزه میکند. هدف این مبارزه، توقّفِ ظلمِ آشکاری است که یک شبکه‌ی تروریست و بی‌رحم به نام «صهیونیست‌ها»، از سالها پیش بر ملّت فلسطین وارد ساخته و پس از تصرّف کشورشان، آنها را زیر سخت‌ترین فشارها و شکنجه‌ها گذاشته است! آیا ملّتی که در سرزمین متعلّق به خود در برابر جنایتهای اشغالگران صهیونیست از خود دفاع میکند، تروریست است؟ و آیا کمک انسانی به این ملّت و تقویت بازوان او کمک به تروریسم به شمار میرود؟» (1)

(1) بخشی از نامه حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای به دانشجویان حامی مردم فلسطین در دانشگاه‌های ایالات متحده آمریکا

ارسال نظرات